می گوید جمله بساز...
جمله ای که دو تا "جیم "داشته باشد ..
کمی فکر می کنم
و ناامیدانه
لب می گزم
و دوباره
ناخن می جوم ..
دوستش دارم .
همانطوری ؛با آن چشمها...
که از عسل شیرین ترند
و کهربایی تر.
دستم را می گیرد که دیگر ناخن نجوم.
که نابودشان نکنم..که نابودش نکنم..
نگاهش می کنم با دلشوره ؛
- -"جنون جدید."
- می گوید این که جمله نیست.
- - " جمله نیست.."جیم " که دارد."
- چیزهای دیگری هم هستند که جمله نیستند و جیم دارند.
- حتی صفتهای دیگر.
- و بهترینشان فحشها هستند.
- از آن آبدارهایش.
- که روزی بیست و پنج هزار با ر
- در دلم
- نثارش می کنم...
- و چون صاحب آن چشمهاست ..
- و چون که تنش از گنجشکی که تیر مشقی خورده گرمتر است ...
- و چون که لبهایش ورقلمبیده مثل سنگهای کف رودخانه ...
- خواهرش را ؛
- و مادرش را ،
- تا می توانم به خاک و خون می کشم..
- و دلم خنک می شود.
- و در دلم باد می وزد ..
- بادها در هم می آمیزند و کم کم برگهای زرد و قرمز از جا بلند می شوند.
- طوفان می آید لعنتی ...
- و طوفان با حرکتی ناگهانی ..
- می ریزد توی رانها ..
- توی زانو ..
- و تا به نوک انگشتان پا نرسد ..
- آرام نمی گیرد.
- - حالا چرا " جنون جدید " ؟
- نخواهی دانست.
- نخواهی فهمید.
- تو خیلی زیبایی.
- بسیار هم خوش طعمی .
- طوری که نامت را از یاد برده ام.
- و اغلب،
- آب نبات صدایت می زنم.
- و تو خیلی کوچکی..
- خیلی نادانی ..
- خیلی مستقیمی و
- انتهای عقلت
- تنها
- به سینه هایم قد می دهد.
- و نخواهی دانست..
- و نخواهی فهمید که چرا...
- آدم حسابی ها ....
- باید با " چهارپایه " و " طناب " و " زیرزمین " جمله بسازند...
- و اهمیتی ندارد که " جیم " داشته باشد یا نه .
- و چرا پرتقالها را کوک می کنند ...
- و چرا برایت بهتر است
- تا آخر عمر
- عاشق من باشی
No comments:
Post a Comment